اگر مانده بودی،تورا تا به عرش خدا می رساندم
اگر مانده بودی،تورا تا دل قصّه ها می کشاندم
اگر با تو بودم،به شبهای غربت ،که تنها نبودم
اگر مانده بودی،ز تو می نوشتم ،تو را می سرودم
مانده بودی اگر نازنینم ، زندگی رنگ و بوی دگر داشت
این شب سرد و غمگین غربت با وجود تو رنگ سحر داشت
با تو این مرغک پر شکسته، مانده بودی اگر، بال و پر داشت
با تو بیمی نبودش ز طوفان، مانده بودی اگر ، همسفر داشت
هستی ام را به آتش کشیدی، سوختم من ندیدی ندیدی
مرگ دل آرزویت اگر بود، مانده بودی اگر ،می شنیدی
با تو دریا پر از دیدنی بود،شب ستاره گلی چیدنی بود
خاک تن شسته در موج باران، درکنار تو بوسیدنی بود
بعد تو خشم دریا و ساحل،بعد تو پای من مانده در گل
مانده بودی اگر ،موج دریا تا ابد هم پر از دیدنی بود
با تو و عشق تو زنده بودم،بعد تو من خودم هم نبودم
بهترین شعر هستی رو با تو،مانده بودی اگر،می سرودم
مانده بودی اگر،می سرودم...
مانده بودی اگر نازنینم ، زندگی رنگ و بوی دگر داشت
این شب سرد و غمگین غربت با وجود تو رنگ سحر داشت...
:: موضوعات مرتبط:
متفرقه ,
,
:: بازدید از این مطلب : 1109
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0